اطلاعات تماس راهنمای خرید امن گزارش آگهی

مشخصات، قیمت و خرید تلفن ثابت/رینبو راول کد 34537

ارتباط با فروشنده

جزئیات بیشتر

وقتی نیل می‌خندید، چال گونه‌هایش شبیه پرانتز می‌شد.

(پرانتزهایی روی ته‌ریشش.

) جُرجی همیشه دلش می‌خواست او را از پشت پیشخوان جلو بکشد و دماغش را در چال گونه‌هایش فروکند.

(این پاسخ همیشگی‌اش در مقابل لبخند نیل بود؛ اما گویا نیل این را نمی‌دانست.

) نیل درحالی‌که یک لیوان نوشیدنی برای او می‌ریخت، گفت: «فکر کنم شلوار جین‌ات رو هم شستم.

.

.

» جُرجی نفس عمیقی کشید.

باید جوری این مسئله را حل می‌کرد.

گفت: «امروز خبر خوبی بهم رسید.

» نیل روی پیشخوان خم شد، یکی از ابروهایش را بالا برد و گفت: «جدی؟» - آره.

خب.

.

.

ماهر جعفری می‌خواد سریال ما رو بخره.

- ماهر جعفری کی هست؟ - همونی که یه شبکه تلویزیونی داره و داشتیم باهاش مذاکره می‌کردیم.

همونی که اجازه‌ی پخش سریال لابی و اون برنامه‌ی زنده در مورد مزارع تنباکو رو داده بود.

نیل سرش را به نشانه‌ی تأیید تکان داد و گفت: «که این‌طور.

پس مدیر شبکه‌ست.

فکر می‌کردم اون اصلاً به برنامه‌ی شما توجهی نمی‌کنه.

» جُرجی گفت: «ما هم فکر می‌کردیم بهمون توجهی نمی‌کنه.

آخه ظاهرش این‌طوری نشون می‌داد.

» «خب اینکه خبر خیلی خوبیه.

خب.

.

.

» سرش را کمی چرخاند، چپ‌چپ او را نگاه کرد و ادامه داد: «.

.

.

پس چرا خوشحال نیستی؟» جُرجی گفت: «ترسیدم.

» خدایا.

جُرجی رسماً عرق کرده بود.

گفت: «اون ازمون فیلم‌نامه و قسمت اول سریال رو می‌خواد.

یه جلسه‌ی خیلی مهم داریم که بازیگرها رو انتخاب کنیم.

.

.

» نیل همان‌طور که منتظر بود تا جواب سؤالش را بگیرد، گفت: «اینکه عالیه.

» نیل می‌دانست که جُرجی چیزی را مخفی می‌کند.

جُرجی چشم‌هایش را بست و گفت: «.

.

.

بیست‌وهفتم جلسه داریم.

» آشپزخانه ساکت بود.

جُرجی چشم‌هایش را باز کرد.

نیل _ کسی که او را می‌شناخت و عاشقش بود _ جلوی رویش ایستاده بود.

واقعاً همین‌طور بود، واقعاً عاشقش بود.

دست‌به‌سینه، چشم‌هایش را تنگ کرده بود و با آن چال گونه‌هایش روبه‌روی او ایستاده بود.

شهر کتاب اهواز .

سامانه جامع مقایسه قیمت و جستجوی محصولات مشتریان راشین وب با بیش از 340000+ کالای متنوع از بیش از 13000 فروشنده در سرتاسر کشور

دانلود اپلیکیشن راشین کالا از کافه بازار دانلود مستقیم اپلیکیشن راشین کالا